تخریبچی مظلوم

شهید علیرضا طحانی

تخریبچی مظلوم

شاید آخرین نفری که با شهید طحانی بود من بودم.یادم میاد حدودا 10نفری ازبچه های تخریب برای کاشت مین جلوی نیروهای خودی نزدیک کارخونه نمک براه افتادیم پیاده وبه یک ستون درجاده ای که دوطرفش حالت باتلاق داشت حرکت میکردیم گلوله های خمپاره و……. کنارمون منفجر میشد بعضی موقع ها مجبور بودیم چند ثانیه خیز بریم تااز ترکشها در امان باشیم

شهید علیرضا طحانی

 

شهید طحانی آخرین نفر ستون بود منم جلوی این شهد بزرگوار درحرکت بودم گهگاهی باهم حرف میزدیم وشوخی میکردیم و میخندیدیم. یه دفعه صدای انفجار بسیار قوی پشت سرم احساس کردم دراز کشیدم به عقب نگاه کردم گرد و خاک و دود که کنار رفت از جا بلند شدم ولی علیرضا طحانی روی زمین افتاده بود سریع خودمو بالاسرش رسوندم بادگیرشو کنار زدم ترکش بزرگی به شکمش خورده بود حال خوبی نداشت بقیه بچه ها هم اومدند باید به راهمون ادامه میدادیم و ماموریت مین گذاری انجام میشد… توافق کردیم که من جسم نیمه جان علیرضا را به بهداری ببرم و بقیه بچه به کارشون ادامه بدهند.

 

شهید علیرضا طحانی

لبخند زیبای و همیشگی شهید علیرضا طحانی

توی اون جاده ، امکان حرکت ماشین نبود بدن شهید طحانی رو روی کولم گذاشتم و به هر زحمتی بود آوردمش لب جاده اصلی ،با یک وانت عبوری بردمش بهداری… توی راه گریه میکردم و با شهید طحانی صحبت میکردم میخواستم بازم شوخی کنم بغض کرده بودم و اشک امانم رابریده بود شهید طحانی لبخند زیبای همیشه گیش رو لباش بود حرف نمیتونست بزنه .نیازی نبود حرف بزنه لبخندش یه دنیا حرف بود. بهداری کاری برای علیرضا نتونستند بکنند و علیرضا طحانی از فاو به معراج رفت

راوی خاطره : مهدی پاداشی

شهید علیرضا طحانی

 

شهید علیرضا طحانی

خرمشهر بهمن ۶۴- از سمت چپ اولین نفر ایستاده شهید علیرضا طحانی

 

شهید علیرضا طحانی

۲۱ بهمن ۶۴- کانال خط اول جزیره ام الرصاص- شهید طحانی- شهید ملازمی

 

شهید علیرضا طحانی

بهمن ۶۴- خرمشهر-آخرین عکس- اولین نفر ایستاده از سمت چپ شهید علیرضا طحانی