تخریبچی درمانگر
تعمیرگاه رزمنده دفاع مقدس درمانگاه حیوانات شده است
تخریبچی درمانگر
منطقه 5
تعمیرگاه خودرو حاج «علی زینعلی» یک باغوحش درست و حسابی است. هریک از حیواناتش قصه و سرگذشتی دارند و پیش از آنکه گذرشان به اینجا بیفتد اتفاقات زیادی را از سر گذراندهاند. حاجعلی، دامپزشک نیست؛ اما حیوانات و پرندگان بسیاری را درمان کرده است. برخی از همان حیوانات و پرندگان هم کنارش ماندهاند و کمکم تعمیرگاه او به باغوحش تبدیل شده است. حکیمباشی مهربان محله شهرزیبا، در جبهههای جنگ برای حفظ خاک وطنش زخم خورده و پس از پایان دوران دفاعمقدس خنثیکننده مین بوده است. گزارش زیر نقل حکایتهای شنیدنی دامپزشکی حاجعلی است.
توری بزرگ خروسها را کنار دیوار حیاط تعمیرگاه گذاشته و روی سقفش نایلون کشیده که آفتاب و باران اذیتشان نکند. دبه پلاستیکی آب را روی چفت قفس آویخته است تا اگر خروسها بالا و پایین پریدند به دبه آبشان آسیبی نرسد. مرغها و جوجهها تنها حیواناتی هستند که حصار و قفسی ندارند. تعداد کبوترها زیاد است و تورشان شبیه آپارتمانی چند واحدی است که در هر واحد چند کبوتر در کنار هم زندگی میکنند. کبوتری که مدتی پیش پایش آسیب دیده بود، ظاهراً روبهراه شده و اگر با رفتار پرندگان آشنا نباشی، نمیتوانی لنگیدنش را تشخیص دهی، اما حاجعلی به یک نگاه و به نشان راهرفتنش او را از بقیه کبوترهای همرنگ و همسانش سوا میکند. پای این کبوتر لای در مانده و شکسته است. حاجعلی او را پیدا و با بخیه و گچگرفتن پایش، حیوان را مداوا کرده است.
نامهبرهای نابینا
بسیاری از کبوترهای حاجعلی بیمار شده، آسیبدیده یا صاحبانشان آنها را رها کردهاند. حاجعلی میخچه بزرگ و ناسوری را که گوشه چشم یک کبوتر نامهبر جا خوش کرده، نشان میدهد و میگوید: «این یک عفونت خشکیده است که به آن طعمه میگویند.» وقتی حاجعلی با نرمه انگشتش پلک دردناک کبوتر را وارسی میکند، انتظار داری پرنده زبانبسته از درد دست و پایی بزند و برای خلاصیاش تقلا کند، اما انگار معاینه طبیب کاربلد نه تنها سبب درد و آزار او نشده، بلکه اندکی تسکینش داده است.
حاجعلی کبوتر دیگری را که بر اثر عفونت تا مرز نابینایی رفته بود، درمان کرده است. او تعریف میکند: «این کبوتر کنار یکی از برجهای شهرک راهآهن افتاده بود و طعمه، چشمش را کور کرده بود. من اول طعمه را داخل چشمش خرد وریز کردم. بعد با آنتیبیوتیک عفونت را خشکاندم. کمکم کبوتر بیناییاش را به دست آورد، ولی چون در دوران بیماری، با دست به او آب و دانه میدادم، عادت کرده و هنوز هم نمیتواند خودش چیزی بخورد.» گلوی جوجه کبوتر دیگری موقع دانه خوردن با تیزی ناخن پای مادرش بریده شده و دلمههای خون راه خورد و خوراک پرنده را بسته است. وقتی جوجهکبوتر را نزد حاجعلی میآورند او با تیغ جای بریده را میشکافد تا خون جاری شود، بعد محل شکاف را بخیه میزند و چند روز از پرنده مراقبت میکند تا دوباره راه بیفتد.
درمان پای خروس با گچ ونوارچسب
در تعمیرگاه حاجعلی و لابهلای آچار بُکس و جک و خرک و لوازم تعمیر خودرو، انواع پرنده از قناری و مرغ عشق تا مینا و سره پیدا میشود. قفس مرغ عشقهای نازپرورده حاجعلی که دوست دارند حکیمباشی کنارشان بایستد و با حوصله به آنها دانه بدهد، داخل تعمیرگاه است و لانه پرندههای دیگر، نزدیک تعمیرگاه و در اتاقک پستومانند بزرگی قرار دارد. کنار ردیفی از ضایعات فلزی اتاقک خودرو، خروس سیاه رنگی بیحرکت نشسته و بروبیای تعمیرگاه را تماشا میکند.
فاصلهای که میان مفاصل پاهای خروس افتاده، توان راهرفتن را از حیوان گرفته است. صاحب خروس که قصد کشتن حیوان زبانبسته را کرده، وقتی وصف مهارت حاجعلی را در مداوای حیوانات شنیده، خروس بیمار و تبدار را نزد او آورده است. حاجعلی اول مفاصل خروس را با نوارچسب به هم نزدیک کرده، بعد پاهایش را گچ گرفته و برایش از کارتن، صندلی درست کرده که پاهایش آزاد و آویخته بماند تا جوش بخورد. حالا هم به او داروی تقویتی میخوراند تا کمبود ویتامینی که خروس جوان را به این حال و روز انداخته، رفع شود.
حاجعلی در طبابت حیوانات جسارت زیادی دارد و شیوههای درمانش مخصوص خودش است. او میگوید: «در کن بزرگ شدهام و آنجا حیوانات زیادی دیدهام. اما مردم با روش نگهداری آنها آشنا نبودند و اگر حیوانی بیمار میشد برای درمان فقط از داروهای سنتی استفاده میکردند.»
حکیمباشی با هوش و ذکاوت ذاتیاش راه و روش درمان حیوانات و پرندگان مختلف را پیدا میکند و طبابتش ترکیبی از دامپزشکی سنتی و علم امروزی است. در میدانگاه بزرگی که دیوار به دیوار حیاط تعمیرگاه است، تعداد زیادی سگ و غاز زندگی میکنند. یکی از سگها حسابی هار است و اگر حکیمباشی هر روز او را 2ـ 3 کیلومتر ندواند آرام نمیگیرد، اما وقتی حاجعلی نوازشش میکند بیصدا میماند و با تکان دادن دمش خوشحالی خود را نشان میدهد. حاجعلی میگوید: «این سگ را در بیابان پیدا کردم. قلادهاش به گردنش چسبیده بود و به زحمت نفس میکشید. بوی وحشتناکی میداد که نمیتوانستی تحمل کنی. حیوان حال و روز رقتانگیزی داشت. اول تصمیم گرفتم او را خلاص کنم تا بیشتر درد نکشد، اما به خودم گفتم مگر تو به او جان دادهای که میخواهی جانش را بگیری؟ از تصمیمم پشیمان شدم و شروع به درمانش کردم.»
امانتهای گرانقیمت
مدتی پیش هم سگی را برای وضع حمل نزد حکیمباشی آوردند و با کمک او 9 تولهاش سالم به دنیا آمد. حاجعلی میگوید: «من یک ریال برای خریدن این حیوانات پول ندادهام. همه آنها را برایم آوردهاند. چند سال پیش جوانی یک سگ نژاد دورمه را که چند میلیون تومان قیمت داشت با رختخواب و تشریفات اینجا آورد و گفت من جایی برای نگهداری از سگم ندارم و دنبال کسی میگردم که خوب از او مراقبت کند. من هم به امانت سگ را نگه داشتم.»
حیوانات مختلف و گوناگونی از مطب اوستای تعمیرکار سردرآوردهاند که بعد از شفا گرفتن نزد صاحبانشان برگشتهاند. حاجزینعلی میگوید: «پارسال زمستان یک گوسفند یک روزه را که از گله جدا افتاده بود، به اینجا آوردند که شرایط مزاجیاش خوب نبود. اول خاکشیر را با آب سرد به او خوراندم، اما بهتر نشد. مخلوط پودر سنجد و شیرخشک را که امتحان کردم، مؤثر بود و حالش بهتر شد. 2ـ 3 ماه بزغاله مریض بود و در این مدت، او را مثل نوزاد پوشک میکردم. وقتی بزغاله علفخور شد و جان گرفت، او را به چوپانی سپردم تا با گله بزرگ شود.»
داروخانهای در تعمیرگاه
حکیمباشی شهر زیبا حیوانات وحشی مانند شاهین و قرقی را هم زخمی پیدا کرده و بعد ازدرمان به باغوحش شهر تحویل داده است. حاجعلی در تعمیرگاهش داروخانه کوچکی دارد که داخل آن انواع و اقسام داروها از باند و گچ و نخ بخیه تا قرص و شربتهای تقویتی و آنتیبیوتیک یافت میشود. هزینه خوراک و داروی ماهانه این حیوانات و پرندگان زیاد است، اما دلش راضی نمیشود این موجودات زبانبسته را از تعمیرگاهش بیرون کند. او حیوانات را رایگان طبابت میکند، خرید و فروش حیوانات و پرندگان هم در مرام او نیست و آنها را فقط به کسی هدیه میدهد که حسابی مراقبشان باشد.
دامپزشک شهر زیبا، یل جبههها بود
حاجعلی زینعلی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به تعمیر خودرو مشغول بوده و در دوران دفاعمقدس بهعنوان پاسدار کمیته انقلاب اسلامی به جبهه رفته است. پس از جنگ هم در حالی که موجگرفتگی و آسیبدیدگی دست، افتخار جانبازی را بر سینهاش نشانده بود، در لباس پاسداری کمیته انقلاب اسلامی به خنثیکردن بمب مشغول شد. وقتی کشور به آرامش میرسد حاجعلی دوباره به تعمیرگاه خود رونق میدهد. مرد جبهه و جنگ، طبعی لطیف دارد و نه تنها عاشق حیوانات است، از پرورش گل و گیاه هم لذت میبرد. حاجعلی در حیاط تعمیرگاهش باغچه کوچکی دارد که در آن درختان لیموترش، پرتقال، گردو، کانکوال و گلهای مختلف را به بار رسانده است. 2 فرزند حاجعلی هم عشق به طبیعت و حیوانات را از پدرشان آموختهاند.