باید کشید تا چشید

باید کشید تا چشید

باید کشید تا چشید

 «باید کشید تا چشید»
او بارها این سخن را تکرار کرده بود. در حالی که همسر اولش در جبهه شهید شده بود و همسر دومش هم در جبهه بود، دوست داشت تا با انواع ابتلائات امتحان شود و درد و حرمان بکشد تا بلکه خدا بر او حلاوت لقای خودش را بچشاند. اشتیاق او به لقاء الله را در صفحه به صفحه کتاب «نامه های فهیمه» می شود درک کرد … جسم خاکی او تحمل روح بلندش را نداشت. عاقبت قفس تنگ تن را شکست و به عرش پرواز کرد. او کشید و چشید!!
مرحومه فهیمه باباییان پور، همسر شهید غلامرضا صادق زاده،  فرمانده تخریب چی 46 فجر و مسئول پاک سازی خرمشهر.
برگرفته از کتاب ” ازدحام انفجار ” نوشته تخریبچی دلاورآقای دکتر احمد مومنی راد عضو هیات علمی دانشگاه تهران
باید کشید تا چشید
باید کشید تا چشید

نامه ای که فهیمه به مناسبت تولد همسر رزمنده اش، برایش نوشته بود.به نام آن که خالقمان بود و پیوند دهنده مان در قلب ها و جهت دهنده مان در هدف ها.

غلام رضا، همسر رزمنده، مهربان و عزیز و دوست داشتنی من!
روز تولد، تذکری است برای انسان، تذکری تکان دهنده باشد که هر زمان همانند این روز برایمان بیدار باشی باشد! بیست و یک سال، به بیانی دیگر، 7555 روزو به زبانی دیگر 181320 ساعت و یا 10879200 دقیقه و از همه بالاتر و چشم گیرتر 652/752/000 ثانیه گذشت و گذشت. اما جای شکرش باقی است که لااقل حدود دو سال خالصانه و صادقانه در راه او، او که تو را آفرید و او که پناه بی پناهان و یاور تنها ماندگان است، قدم نهادی. غلام رضای من، صادق و خالص عزیز من، بدان این یگانه همسرت، آنکه به خاطر رضای خدا، رضا را انتخاب کرد، هم می خواهد که تو به آن راه خدا روی. پیروزی را تک تیر ها و رگبارهای شما، خون دوستان شما، خاک گلگون سرزمینتان، بشارت می دهد و شما پیروزید، چه بکشید و چه کشته شوید.
می دانم حتی اگر در این راه به آرزویت، که شهادت است، نرسی، تو خالص شدی. و تو در گروه صالحین قرار گرفتی و این دیگر با خداست، خدایی که همیشه از او می خواهم تو آن گونه شوی که او می خواهد.

فهیم، همسرت.

آن که می خواهد با شما در کنارتان به سوی مقصودتان رود.

منبع: اسلاملو، ن، 1393، فرشته ها هم عاشق می شوند، انتشارات تلاوت آرامش