باز کردن معبر

باز کردن معبر

باز کردن معبر

بعد از نیم ساعت سینه ­خیز رفتن، به میدان مین رسید. هوا ظلمات بود. گویی ماه با آسمان قهر کرده بود. هرازگاهی منور عراقی­ها در دور و نزدیک ­منطقه را روشن می­کرد. یکبار دیگر وسایلش را چک کرد. سیم ­چین، سرنیزه ­ها، ضامن­ ها و …

وارد میدان شد بعد از مدتی جستجو دستش به سیم تله­ ای گیر کرد آهسته سیم تله را با دستش دنبال کرد. بعد از اینکه مطمئن شد تله از نوع قطع کشش نیست آن را با سیم­ چین قطع کرد. بعد با سرنیزه ­اش آهسته خاک­های دوروبر زمین را کنار زد و آن را بیرون آورد، آن­را ضامن کرد و سپس ماسوره­ اش را خارج کرد. دوباره در جای خود قرار داد و خاک­ها را نیز به پایش ریخت و بعد رفت سراغ مین دیگر. دو ساعتی همین­طوری کار کرد … بعد به مقر برگشت. هوا تاریک تاریک بود… هنوز ماه با آسمان آشتی نکرده بود.

 

برگرفته از کتاب ” ازدحام انفجار ” نوشته تخریبچی دلاور آقای دکتر احمد مومنی راد عضو هیات علمی دانشگاه تهران