این شهید عادی نیست

این شهید عادی نیست

این شهید عادی نیست

شهید سید حمید رضازاده
بعد از این که از غرب رفتیم جنوب. مسؤولیت های سید حمید زیادتر شد. به نیروهای تازه وارد آموزش می داد. معاون تخریب و مسؤول آموزش بود. در کنار این کار ها مسؤولیت اردوگاه را هم برعهده داشت. هر جا کاری داشتیم، به نحوی سر و کارمان می افتاد به رضازاده. در همه ی کارها نقش داشت. سعی می کرد از عمرش به نحو احسن استفاده کند.
یک دفترچه به همراه داشت که در مواقع بی کاری در آن چیزهایی یادداشت می کرد. اجازه نمی داد کسی دفترش را بخواند. به بچه ها گفته بود:« راضی نیستم کسی این دفترچه رو بخونه. »
وقتی شهید شد، دفترچه مدتی دست بچه ها بود. مطالبش را می خواندند و استفاده می کردند. یادم هست در آن دفترچه عمر خودش را حساب کرده بود که چند سال، چند ماه و چند روز از خدا عمر گرفته. بعد به خودش خطاب کرده بود، که:« اگر گناهی کرده باشی، چه طور می خواهی محشور شوی؟!»
نوشته بود:« اول نیت، دوم نیت، سوم نیت، سپس عمل مخلصانه. »
در جای دیگری نوشته بود:« کاری کنید که کار شده باشد، نه این که جواب داشته باشید! »
ما بیشتر می خواهیم گزارش بدهیم اما او به فکر کار بود. به فکر این بود که شب عملیات معبر باز کند.

 بعد از شهادتش افرادی می آمدند و از جبهه بازدید می کردند. وقتی دفترچه ی شهید رضازاده را می خواندند، خیلی متحوّل می شدند.

می گفتند:« این شهید یک فرد عادی نبوده. »

احمد سیف زاده ؛ همرزم
برگرفته از کتاب ” گردان 5 نفره ” نوشته رضا عبدالهی صابر