انهدام پل خاکی




انهدام پل خاکی ( راوی: سرهنگ مرتضی رنجبر)
درتاریخ 19/10/1365 عملیات کربلای5 درحال اجرابود. یکی ازلشکرهاجهت انهدام پل خاکی بین جزایر«بوارین» و «شلحه» حمله ای راآغازکرده بود که به علت دیدمستقیم تیربارهای دشمن روی پل وحساس بودن منطقه، علی رغم به شهادت رسیدن تعدادزیادی ازنیروهای تخریب این لشکر، موفق به انهدام پل نشده بودند. موقعیت جغرافیایی پل ومواصلاتی بودن آن برای دشمن بسیارحیاتی واستراتژیک بودوطبق اطلاعات به دست آمده لشکر، گارد ریاست جمهوری عراق که ازتوانمندترین لشکرهای عراق بود، ازطریق این پل، قصد حملۀ گسترده ای رابه نیروهای ماداشت. حاج روح الله نوری فرمانده لشکر57ابوالفضل(علیه السلام) دستوراجرای فوری انهدام پل وپاکسازی منطقه رابه گردان ایثار«تخریب» لشکر57 که فرماندهی آن برعهده اینجانب بود، ابلاغ نمودند. بعدازدریافت دستور، بابرادر زمان کرمی معاون گردان که تجربۀ پاک سازی سخت ترین معابر راداشت، جلسه ای برای طرح نقشه انهدام پل تشکیل دادم چراکه تخصص وشجاعت برادرکرمی همیشه گره گشای لحظه های سخت بود.
دیدن پیکرشهداروی پل ونگرانی ازحملۀ گارد ریاست جمهوری عراق، کلافه ام کرده بود. دوست داشتم هرچه زودتر پل منهدم شود؛ شهیدکرمی که حال وهوایی بهترازمن نداشت گفت: سیصدپوند موادمنفجره برای انهدام پل نیازداریم. به صورت مطمئن وی نگاه کردم، معلوم نبودبه چه چیزی فکر می کرد.اما من فقط به سختی کارولحظه انهدام پل فکرمی کردم. بعدازبررسی نهایی، قرارشدعملیات انهدام پل دردومرحله انجام شود.ساعت 9 شب، جهت انجام مرحله اول که ایجادحفره برای جاسازی موادمنفجره وانفجارسنگرتیرباردشمن بود، حرکت کردیم. نیروهای دشمن مرتب روی پل منورمی زدند. به آرامی دردل تاریکی به سمت نقاطی که ازقبل مشخص شده بود، حرکت کردیم. هرلحظه ممکن بود تیربارچی دشمن، متوجه نفوذ بچه هاشود، اضطراب وترس ازلورفتن بچه ها نفس کشیدن راسخت کرده بود.
شهیدکرمی طبق معمول چندمترجلوترازماحرکت می کردوبااشاره دست بچه هاراهدایت می کردبه ابتدای پل که رسیدیم سخت ترین قسمت کار،ایجادحفره درنزدیکی تیرباربوداین کارراخودش به عهده گرفت. باقراردادن خرج گودهاوانفجارآنهامرحله اول کارراباموفقیت انجام داد. دربرگشت جهت بردن موادمنفجره براثرانفجاری که توسط خرج گودهابه وجودآمد، تیربارچی دشمن که درانتهای پل مستقر بود، فرارکرد.
بالورفتن نفوذبچه ها تیربارهای دیگردشمن که درموقعیت های دیگرمستقربودند، به شدت مارازیرگلوله گرفتند. علی رغم آتش سنگین ازجهات مختلف، موادمنفجره رابه دوش گرفتیم ودرمیان آتش ودودوشلیک مستقیم دشمن بعثی، به سمت پل حرکت کردیم. سفتی زمین ووزن موادمنفجره، فشارزیادی رابه بچه ها وارد می کرد. طوری که وقتی سینه خیزحرکت می کردند، دکمه های لباس هایشان کنده می شد. دشمن که انفجاراول تعادلشان رابه هم زده بودباتمام قوا روی بچه ها آتش می ریختند.
شهیدکرمی درجلوی مابدون این که به آتش مستقیم تیربارها اهمیت بدهد،بچه ها را جهت جاسازی موادمنفجره درحفره هاهدایت کردوخودش باحرکت مارپیچ تاانتهای پل رفت ومواد منفجره راجاسازی کرد. علی رغم فشارسنگینی که به ما وارد می شد، جاسازی موادمنفجره انجام شد. شهیدکرمی درحال انجام مراحل پایانی انفجار،باآستین صورتش راپاک کردوگفت: «برادرها! پناه بگیرید! الان پل منفجرمی شود.» هنوزکلام شهیدکرمی تمام نشده بودکه پل باصدای مهیبی ازجاکنده شدوکوهی ازآب وآتش وخاک رابه اطراف پراکندوتوانستیم باشجاعت بچه ها جلوی نفوذدشمن رابگیریم.