آیا شهدا ما را به حال خود رها کرده اند ؟؟
آیا شهدا ما را به حال خود رها کرده اند ؟؟
خاطره ای از دلاور تخریبچی حاج عباس عبادی در خصوص شهید عبدالله نوریان

شهید عبدالله نوریان از دوستان صمیمی و همرزم من بود و زمانی که به شهادت رسید در مراسم تشیع جنازه ایشان بدلیل مشغله های دنیوی توفیق حضور پیدا نکردم و از این موضوع بسیار ناراحت و مکدر بودم و با خود می گفتم ای کاش شهید به خواب من می آمد و من بابت عدم حضور در مراسم تشییع جنازه ایشان از او عذرخواهی می کردم .

سالها این اتفاق به وقوع نپیوست تا اینکه قرار بود تا با یک همکار که مدتها با او کار کرده و او را می شناختم شراکت اقتصادی پرسودی داشته باشم و حتی قرارداد آن آماده امضاء بود که مهلتی کوتاه خواستم و امضای آن را به فردای آن روز موکول کردم همان شب در نزدیکی های اذان صبح شهید عبدالله نوریان به خواب من آمد و من هیجان زده و بغض کرده با گریه همراه با خوشحالی از ایشان بابت عدم حضور در مراسم تشییع جنازه از ایشان عذرخواهی کردم و گفتم حاجی تو را خدا ما را حلال کن .

ایشان گفت مسئله ای نیست ایشان با حالت و چهره جبهه پوتین بند باز و صورت گرد و خاکی چند توصیه به من داشتند .
در فضائی بودیم که مقام معظم رهبری سخنرانی کرده بودند و آقا تنها نشسته بودند من و عبدالله نوریان وارد شدیم و از جلوی حضرت آقا عبور کردیم حاج عبدالله دست مرا گرفت و گفت حاج عباس به این سید خدا احترام بگذار چرا این طوری رد شدی ؟؟؟ این سید انسان بزرگی است و احترام به او واجب است .

توصیه بعدی حاج عبدالله نماز اول وقت بود خود او بسیار سعی و تلاش در اقامه نماز اول وقت داشت یکبار با اینکه فقط پنج دقیقه تا رسیدن به مقر خود فاصله داشتیم به من گفت بزن کنار تا نماز بخوانیم من گفتم حاجی الان می رسیم و در مقر نماز می خوانیم و او گفت می توانی تعهد بدهی تا به مقر می رسیم زنده باشیم و من گفتم هیچ کس نمی تواند چنین تعهدی بدهد و او گفت پس بایست تا نماز اول وقت را بخوانیم .
من از آزار و آسیب های باقیمانده از جنگ شکایت کردم و او گفت حاج عباس از اذیت های جنگ خوشحال باشید چرا که خبر ندارید این ور چه خبر است ؟؟؟

و در نهایت اسم شریک آینده اقتصادی مرا آوردند و گفتند حاج عباس با فلانی شریک نشوی !!!
من گفتم : چرا به چه علت حاجی
او گفت : حاج عباس او نماز نمی خواند
تا اینکه فرزندم مرا از خواب بیدار کرد و من بشدت ناراحت شدم و گفتم چرا مرا بیدار کردی ؟ و او گفت ما ترسیده بودیم از حالتهای عجیب و غریب شما و گفتیم شما را بیدار کنیم بهتر است
در آن روز به آن فرد مهندس شریک آینده گفتم نمی توانم قرارداد را امضاء کنم
او بشدت ناراحت شده بود گفت چرا به چه علت ؟؟؟
گفتم : دوستم مرا از این کار منع کرده است !!
گفت : این دوست تو کیست ؟ که قصد دارد ارتباط ما را بهم بزند ؟؟ و با اصرار فراوان خواستار توضیح من بود .
که نهایتا گفتم دوستم در این دنیا نیست ! کنجکاوی او بیشتر تحریک شد و با اصرار بیشتر توضیح کاملتری خواستند.
گفتم دوست من شهید شده و به خواب من آمده است و مرا ازاین شرکت منع کرده است و او باز با اصرار فراوان تر به من گفت دوست شهید تو راجع بع من چه گفته است؟

من گفتم دوستم نگفته که چیزی به شما بگویم و با اصرار فراوان نهایتا موضوع را به گفتم و او که بشدت تحت تاثیر قرار گرفته و گریه می کرد مطلب را تصدیق کرد و قسم می خورد که در خانواده تنها من نمازنمی خوانم و از این موضوع کسی اطلاع ندارد بعدها وقتی با او تماس می گرفتیم موقع نماز اول وقت بود می گفت حاجی من در نماز جماعت هستم بدین وسیله شهید حاج عبدالله نوریان موجب با نماز شدن یک بی نماز شد . خداوند انشاءالله روح شهید را با شهدای صدر اسلام محشور نماید .

سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۶۹
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ﴿۱۶۹﴾
(ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.
آری شهدا ما را رها نکرده اند این ما هستیم که آنها را رها کرده ایم
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از مردم و خانواده شهدا و ایثارگران در تاریخ 10/12/1390

آگاهی شهدا از اعمال ما
هر جوانی که با انگیزهای، با یک ایمان مقدس و پاکی حرکت کرد، از خانهی خود، از راحتی خود، از آغوش پدر و مادر خود، از هوای خنک در گرمای تابستان، از محیط گرم و نرم در سرمای زمستان دل کند و رفت در دل آن حوادث خونین، پر اضطراب و پر وحشت، تن خود و جان خود را کف دست گرفت تا در برابر تکلیف و وظیفه فدا کند، او یک الگوست. این یک عظمتِ مجسم است در مقابل چشم ما.
امثال ما افرادی که پا به سن گذاشتهایم و پیرمرد شدهایم، لذت ما از دیدن اینها، یک لذت قلبی است؛ اما جوانها علاوهی بر این احتظاظ روحی و قلبی، درس میگیرند، الگو میگیرند. و شهدای ما زندهاند؛ همچنان که خدای متعال خبر داده است: «و لا تحسبنّ الّذین قتلوا فی سبیل اللّه امواتا بل احیاء عند ربّهم یرزقون»؛(۱) پیش خدای متعالند، زنده هستند، مشرف بر این عالَمند، حوادث را میبینند، سرنوشتها را میبینند، اعمال من و شما را میبینند. آن وقتی که پای ما به سنگی بخورد، آن وقتی که نتوانیم خودمان را درست هدایت کنیم، اداره کنیم، زمین بخوریم، آنها نگران میشوند. آن وقتی که میفهمیم، میبینیم، محکم قدم برمیداریم، راه را مستقیم حرکت میکنیم، به هدف نزدیک میشویم، آنها خوشحال میشوند. آن وقتی که ملت ایران در یک عرصهای پیروز میشود، آن ارواح طیبه به احتظاظ در میآیند. آن وقتی که خدای نکرده بر اثر غفلت ما، کوتاهی ما، ملت عقب بماند، مشکل اساسی و عمومی پیدا کند، آنها نگران میشوند. و من به شما عرض کنم؛ در این دورانی که اکنون ما زندگی میکنیم، دشمن در مقابل ما این جبههی وسیع را به وجود آورده است و پیدرپی شکست خورده است، حدس انسان این است که شهدای عزیز ما در حال احتظاظند، شادمانند، خرسندند. یک ملت با این هماهنگی، با این شکوه، با وجود این همه سختی در راه، در حرکت، با وجود این همه دشمنیهای خباثتآلود و عنادآمیز، باز وقتی اینجور محکم حرکت میکند، گامها را محکم برمیدارد، به سمت هدف پیش میرود، آنها خوشحال میشوند؛ روح مطهر امام خوشحال میشود، ارواح طیبهی شهدا خوشحال میشوند. نه اینکه بخواهیم صحنه را برخلاف واقع تصویر کنیم؛ عین واقعیت همین است که عرض کردم.